آخرین به روز رسانی: پنج شنبه 24 مهر 1404
آخرین به روز رسانی: پنج شنبه 24 مهر 1404
پنج شنبه 24 مهر 1404
کد خبر: 7234
تعداد بازدید: 8

پیمان شوهان

یادداشت|تأثیرپذیری حافظ از حکیم خیام

اغلب رباعیات خیام بر دو اصل استوار است؛ یکی ناپایداری دنیای مادی و دیگر مغتنم شمردن فرصت و عمر کوتاه.

پیمان شوهان، مدرس ادبیات در دانشگاه، به‌مناسبت ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ در یادداشتی می‌نویسد: به طور مثال آنجا که می‌فرماید:

یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم

زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

یا:

این سبزه که امروز تماشاگه ماست

تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست

یا:

می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای

خوش باش ندانی به‌کجا خواهی رفت

یا:  و...

حافظ در جای‌جای دیوان خود به این دو مورد به تبعیت از حکیم خیام پرداخته است و در اینجا فقط به یک مورد از دیوان پرداخته می‌شود.

حافظ در یکی از این تأثیرپذیریها در غزل معروف خود با بیت مطلع «حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست/باده پیش‌آر که اسباب جهان این همه نیست»

بیان می‌دارد:

بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی

فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست

فنا: در این جا مراد از فنا، فنا از صفات بشری و مادی نیست که دل سالک باید به مرگ صفات بشری دست یازد تا جایگاه حضرت دوست گردد و لایق حضرت جانان. بلکه در معنا همان نیستی و مرگ جهان هستی است، چنان که در جای دیگر نیز بیان می‌دارد:

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن

یا:

غفلت از ایام عشق پیش محقق خطاست

اول صبح‌ست خیز کآخر دنیا فناست

حافظ با یادآوری اندیشه خیامی مبنی بر ناپایداری عمر و جهان هستی خطاب به ساقی چنین می‌فرماید:

ای ساقی، بر لب بحر دریای نیستی نشسته‌ایم و منتظریم تا نوبت مرگ ما فرابرسد (و هم چشم امید به لطف و مرحمت تو داریم). پس فرصت را غنیمت بدان چرا که برای نوشیدن جرعه فنا و نیستی مهلت چندانی نداریم.

بحر فنا: تشبیه بلیغ، فنا و نیستی به دریایی تشبیه شده است که سرانجام همگی‌ را دربرمی‌گیرد و در ادامه، لب بحر، ایهام دارد چراکه لب هم در معنای اجزای وجود آدمی به‌کار رفته است که برای لب بحر می‌شود اضافه استعاری و در معنای کنار و ساحل برای دریای نیستی و هم در معنای لب ساغر و جامی که در دست ساقی است.

دهان نیز با ایهام و به دو معنی به‌کار رفته است. یکی در معنای دهان دریای عدم و نیستی و دیگر در معنای دهان ما انسان‌ها که منتظر کرم ساقی نشسته‌ایم و چشم به لطف و عنایت او داریم.

واژه فرصت نیز ایهام دارد و حافظ با ذکاوت خاصی دست به انتخاب چنین واژه‌هایی می‌زند. فرصت هم در معنای مهلت در اینجا به‌کار گرفته شده است و هم در ادبیات عرب به معنای فرصت نوشیدن و یک بار یا یک جرعه نوشیدن به‌کار می‌رود.

حافظ بیان می‌دارد که عمر و فرصت ما آنچنان ناپایدار و محدود است که در کنار دریای عدم منتظر نشسته‌ایم تا از دست سرد اجل پیمانه نیستی را سر بکشیم و عمر ما به پایان رسد. پس ای ساقی، ما مهلت چندانی نداریم مگر آنکه لطف تو بار دیگر شامل حال ما شود و یک جرعه به ما بنوشانی چراکه از لب تا به دهان، دنیای فانی و احوالات آن، همگی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و باید فرصت را غنیمت شمرد چراکه:

از جمله رفتگان این راه دراز

باز آمده کیست تا بما گوید راز؟

پس بر سر این دو راهه آز و نیاز

تا هیچ نمانی که نمی‌آیی باز

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت



طراحی و پیاده سازی: راد وب